بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
ای که دستت می رسد ،کاری بکن
پیش ازآن کزتونیاید هیچ کار
این که درشهنامه ها آورده اند
رستم ورویینه تن اسفندیار
تابداننداین خداوندان ملک
کز بسی خلقست دنیا یادگار
این همه رفتندوماای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم ازایشان اعتبار
این همه هیچست چون می بگذرد
تخت وبخت وامرونهی وگیردار
چون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان راهمیشه نیک دار
زوربازوداری وشمشیرتیز
گرجهان لشکربگیردغم مدار
ازدرون خستگان اندیشه کن
وزدعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان رادرحساب
هرکراخوف وطمع درکارنیست
ازختا باکش نباشد وز تتار
سعدي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر